دلم گرفته
وقتی رفتم به پرنده ای که روی نرده حیاط نشسته بود بگم
دلم گرفته
بدون اعتنا به من پریدا رفت
ولی
وقتی رو شیشهی بخار کرده پنجره نوشتم دلم گرفته
شیشه دلش برام سوخت
و برام چند قطرهای اشک ریخت
وقتی رفتم به پرنده ای که روی نرده حیاط نشسته بود بگم
دلم گرفته
بدون اعتنا به من پریدا رفت
ولی
وقتی رو شیشهی بخار کرده پنجره نوشتم دلم گرفته
شیشه دلش برام سوخت
و برام چند قطرهای اشک ریخت